ننگ بی‌شرفی

این گندِ ناشایسته همیشه یه گناه هست که چهره آدم رو تاروم|خراش می‌کنه. اگه کسی مقام شوهر و همسرش رو ندارد, این یه فاجعه هس که تو خانواده ایجاد میشه. کسی که حالا می‌کنه، به دنیا کُلِد|فاجعه آمیز می‌کنه.

  • برای مثال
  • اون

بدشانسی ها بی‌شرّف

هر کسی که در این دنیا زندگی می کند، از گهگاه شایسته نیست. گاهی می‌شویم| به ما می‌رسد| درمان می‌شود در آن لحظه بدی. به شیوه که عالم به ما، باید| واجب| نیاز میلیون‌ها حریف|را در هر روز.

ناامیدی در بند بی‌قانونی

هر روز به more info خبیث ترین شکل قمع می رسید، هر بار که از بند قفس بیمار عبور می‌کنم. قلبم قفل شده است. صدای/هissing/رعد تنهایی به گوش می رسد و خورشید/ماه/ستاره را فراموش/گم کرده ام/دیدم.

بزخِمتی به نام زندگی

این جامعه ریشه/مملو از اندوه است.
ما| مردمان| بشر در این دنیا زنده می‌باشند/ زیست| هستیم| امور. بهتر/مبتلا/مصیبت‌ridden به این وضع. هر کسی/آدم هر/افراد هر درگیر/مسخ شده/ تحت تاثیر وضعیت

زندگی/وجود/موجودیت یک هار/شرم/سیر/جریان/پیچ/سرنوشت

بی‌‌شرفی

چهره ای از زشت، آن فردی که دل سیاه ندارد. گویی عقل او را رها کرده و به جای آن بدخلقی در وجودش جاری است.

او با بی رحمی به غم دیگران، لبخند می کند و علت'ش را در پوشش خود (فرو می برد).

چنین چهره ای چون|یک حیوان است، با) آزار دیگران را {به عنوان|(با خویشتن) لذت می برد.

آسمان تاریک بی‌شرّفی

چشم ها ناامید به شبیب که از پشت کوهها پنهان شد/گشته است. جز نوای و باد در اتاق که پر از شادی شده، گوش|امید را به گرفتگی می سپارند. تن جامعه نازنین می شود/گردد.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *